مانلي مانلي ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

مادرانه

لحظه دیدار نزدیک است........

مانلی زیبای من سلام     دخترکم دیروز رفتم پیش خانوم دکتر البته برای اولین بار سروقت چون همیشه نیم ساعتی معطل میشم خانوم منشی هم ازم پرسید که شما ماه چندم هستید ؟ ومنم با غروووووور گفتم ماه 9 وایشونم گفتند بفرمیو داخل شما نباید زیاد بنشینی  ومنم  ذوق زده شدم خلاصه دکتر مجددا معاینات رو انجام دادن وگفتن که نی نی حالش خوبه وجای هیچ نگرانی نیست وتاریخ عمل سزارین رو برامون 21 مرداد زدن منم گفتم نمیشه زودتر اخه خیلی خسته شدم دلم لک زه برای دیدن دخترم  ولی چاره ای نبودو باید صبرکنیم البته میدونم که جای تو عالی هستش بیای بیرون شاید خیلی خوشت نیاد خانومی اون تو همه چی فراهم وارامش داری ولی دنیای بیرون شاید به این ...
28 تير 1391

برای پری دریایی من

مانلی زیبای من سلام میدونم که عالی هستی دختر نازم از تکونات معلومه که حسابی داری شیطونی میکنی البته میدونم که دیگه جا نداری برای ورجه ورجه بیشتر ولی گاهی چنان حرکت میکنی که تصور میکنم الان میپری بیرون از تو دلم خیلی میترسم .راستی مامی جون امروز رفتیم سونو برای مشخص شدن تاریخ ورودت دکتر نگاه کردو گفت وزنت حدودا 2800 هستش قدتم که نرمال بودش با دوتا دونه لپ چاق که کاملا توی عکس پیدا بودش دکی گفت دخترتون لپو هاهاهاها  تاریخ زایمانم حدودا 18 مرداد زده وای که چقدر دیررررررررررررررر میگذره   ...
17 تير 1391

شاه ماهی من مانلی

دختر زیبای من سلام امیدوارم خوب باشی عزیزم البته میدونم که خوبی از حرکات وشیطنت هات مشخص مثل اینکه جات خیلی تنگ شده عزیزم ودیگه ضربه ای کارنمیکنی وفقط کش و قوس میدی خودتو وجابه جا میشی دیگه چیزی نمونده مامانی یکمی دیگه هم صبوری کن. جمعه رو که یادته دخی؟؟؟؟  یک جشن کوشولو داشتیم اره جشن سیسمونی یکمی هم مهمون البته سروصداشون تا 15 تاخونه اونور ترم میرفت  خیلی خسته شدم البته به همه که ظاهرا خوش گذشت اینجوری میگفتن برای شماهم که زحمت کشیدن کادو اوردن  به به مامان شفی هم که زحمت کشیده بودن وبرای شما کلی بافتنی بافته بودن واقعا زیبا هستن دستشون درد نکنه  امیدوارم خودت که خانوم شدی ازشون تشکر کنی ون اونا شمارو خیلی...
11 تير 1391

برای فرزندم

  عاقبت در يك شب از شبهاي دور /كودك من پا به دنيا مينهد آن زمان برمن خداي مهربان / نام شورانگيز مادر مينهد آن زمان طفل قشنگم بيخيال/ در ميان بسترش خوابيده است بوي او چون عطر پاك ياس ها/ در مشام جان من پيچيده است آن زمان ديگر وجودم مو به مو / بسته با هستي طفلم ميشود آن زمان در هر رگ من جاي خون / مهر او در تار و پودم ميشود ميفشارم پيكرش را در برم / گويمش چشمان خودرا باز كن همچو عشق پاك من جاويد باش / در كنارم زندگي آغاز كن ميگشايد نور چشمم ديدگان / بوسه ها از مهر بر رويش زنم گويمش آهسته اي طفل عزيز / ميپرستم من تورا مادر منم ...
2 تير 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد